پنج شنبه 21 شهريور 1398
ن : جغله سابق

برای توصیف حالی که داشتم باید ساعت ها تایپ کنم عصبی وخسته وناراحت..

شنیدن هق هق گریه ام برایم عجیب بود وانگیزه زندگی را فقط برای یک ساعت دیگر داشتم وشب هامرا میترساند چون قرار بود که بازهم صبح شود روزی تازه غرق در درد بودم ودرد روحی تمام زندگیم را ویلچرنشین کرده بود فقسه سینه ام میسوخت ومی ساخت نفسم تنگ میشد ودستانم سرد وسرم گیج میشد وچشمانم تار ...

دلم آغوش گرم مرگ راطلب میکرد وآینده را  تاریک وعمرم را تمام شده میدیدم ودلم فقط پایان می خواست دیگر حتی حامی هم نمیخواستم ودیگر توان ایستادن هم نداشتم چه رسد به جنگیدن...

کسی حتی با آن همه غلظت خون نفهمید که دردم چیست واز کجاست گویا سهم من درد کشیدنی بود که بر خودم پیدا وبر دگران پنهان بود

ساختن وسوختن با بیماری مزمنی که درمانی ندارد و همه  آن را عادی میپندارند سخت بود ووقتی زبان به گلایه از فرط خستگی باز میکنی به تو میگویند مگر عادت نکرده ای وتو لبخند میزنی که نه من به درد عادت نکرده ام اما تحملم بیشتر شده..

درد تزریق روی تورم تزریق قبل ولیپوتروفی که ران وبازو وشکمم را فرا گرفته ودرد سوزن های که بی وقفه به نوک انگشتانم فرو میرود عصبی ترم میکند..

واما درس مشقی که جانم نمیکشد استرسش را ...

کنکور واژه ترسناک که تلاشم را زیر سوال میبرد.

وبالا وپایین بودن عدد قندم که از ۴۵ تا ۴۴۵ بدنم را میکشند چه در پرواز وچه در فرود درد میکشم.

ازامام شهیدم تنها میخواهم به من توانی بدهد وپشتیبان ویژه ام در رسیدن به هدفم باشد وتنهای نزارد من در زیارت اولم در کربلا تنها دعایم برای خودم همین بود حتی شفا نمیخواهم چون شاد کردن‌ دل دیگران وخدمت به خلق شیعه از درد نکشیدن من شیرین تر است..

شیرین تر ازاین درد به عمرم نکشیدم....

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:









تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان زندگی دوباره و آدرس myhealth.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.